داراب (کیداراب)، یکی از شاهان ایران در شاهنامه است، که پدر دارا شناخته میشود.[۱] با توجه به تاریخ سنتی ایران، داراب با داریوش دوم هخامنشی همسان انگاشته میشود. داریوش دوم پدر اوستانوس و اوستانوس پدر آرشام دوم و آرشام دوم پدر داریوش سوم بودهاست، و بنابراین داریوش سوم (دارا) نسباش با سه نسل فاصله به داریوش دوم میرسد، و بههمین جهت در تاریخ سنتی، داراب را پدر دارا دانستهاند.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 355
برچسب ها :
هلاله پادشاه زن ایرانی، هفتمین پادشاه کیانی است که نامش را «همای چهر آزاد» نیز گفتهاند گذشته پر افتخار ، آورده اند که چون کیانیان بر منطقه ای در سپیدان فارس مسلط گشتند پادشاه کیانی که دارای دو دختر به نامهای هما وهرا بود منطقه های اطراف را به دو دختر بخشید همایجان را به هما و هرایجان را به هرا، هما روستای سر تلی را پایتخت خود قرار داد و روستای دهپاگاه را که مرغزاری زیبا ودارای چشم اندازی دل انگیز بود به پایگاه نظامی خود تبدیل کرد و مرکز اصلی نظامیان روستای دهپاگاه به هزار خانه مشهور شد که الان آن را حصارخانه می نامند. هما آب بادنا را توسط تونلی با قطر تقریبی 10 اینچ از زیر کوه عبور داد و به پایتخت خود روستای سر تلی و به هزار خانه در روستای دهپاگاه آورد. خزانه هما در چند کیلومتری تخت در تپه ای به نام تل گرد قرار داشت که بعضی از پیران شاهد آن بودند که انگلیسی ها آن را به یغما بردند . اسناد تاریخی وجود دارد که سپاهی از همایجان در جنگ چالدران شرکت کردهاند ، هما در سی سال پادشاهیش هرگز خطایی نکرده و مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی میکردهاند ؛ دوران زندگی همای نقطه تلاقی میان مستندات تاریخی با متون شاهنامه است. بعضی از محققان همای را به سلاله هخامنشیان ربط میدهند. این برهه از تاریخ به ویژه دوران همای بسیار مغشوش و آمیخته به روایات جعلی و غرضآلود است:[۱]
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 301
برچسب ها :
بهمن پسر اسفندیار، از پادشاهان کیانی بود. او پس از گشتاسپ شاه ایران شد. در تواریخ سنتی او را به اردشیر یکم پادشاه هخامنشی نسبت دادهاند. بهمن با اینکه پسر اسفندیار بود امّا آیین متفاوتی با پدر و نیاکانش داشت دلیل این تغییر عقیده هم این بود که بهمن توسط رستم پرورش یافت و دین رستم با دین خاندان لهراسپ، متفاوت بود. آنچه در شاهنامه بخش پادشاهی لهراسپ مشهود است دو شخصیت حقیقی از بهمن حضور دارد همچنین از دو شخصیت حقیقی از اردشیر یاد میشود. برای درک تاریخ این دوره و ابهام در دودمان ایشان اشراف به این مسئله اهمیت دارد. شاهنامه به موضوع یکسانی بهمن و اردشیر تلویحاً اشاره دارد.[۱]
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 261
برچسب ها :
گُشتاسپ یا گُشتاسب یا کیگشتاسپ یا ویشتاسپ یا کیویشتاسپ (به معنی دارنده اسب آماده) نام پادشاه ایران[۳] [۴] در زمان زرتشت است. زرتشت دین جدید را به گشتاسب عرضه کرد و گشتاسپ دین وی را پذیرفت و از وی پشتیبانی کرد.[۵] در گاهان (گاثهها)، چهار بار از این فرمانروا یاد میشود که سه بار آن به صورت کیگشتاسب است. کی به معنی رئیس عشیره و فرمانروا بوده و عنوان فرمانروایان دودمان کیانیان است که گشتاسب نیز یکی از آنان بودهاست.[۵] همچنین گفتهاند که عنوان کی (کَوی) در ایران شرقی معنی شاه را داشتهاست.[۶]
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 268
برچسب ها :
لُهراسپ (به اوستایی: آئوروتاَسپَ) در اساطیر ایران، از پادشاهان کیانی است. کیخسرو پیش از مرگ، او را به پادشاهی ایران برگزید. تفویض تاجوتخت به لهراسپ با اعتراض پهلوانان و بزرگان بهویژه زال روبهرو شد ولی بالاخره با دلایلی که کیخسرو آورد بر این انتخاب، گردن نهادند. به استناد برخی گزارشهای شاهنامه، در اصل بلخ کشور لهراسپ است.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 313
برچسب ها :
کیخسرو در اساطیر و حماسههای ایرانی و شاهنامهٔ فردوسی، فرزند سیاوش و فرنگیس[۱] و نوادهٔ کیکاووس و افراسیاب است. واژه کیخسرو به معنی شاه نیکنام است. کیخسرو در دیانت و شهامت، سرآمد شاهان کیانی و نسبت به کیکاووس خوشنامتر است. زیرا کیکاووس در شاهنامه اعمالی موذیانه انجام میدهد[۲] اما کیخسرو به عنوان پادشاهی عادل و شجاع باقی میماند. در شاهنامه و متون پهلوی کیخسرو نمادی از یک شاهنشاه آرمانی است. به عقیده برخی کیخسرو همان کوروش کبیر است.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 319
برچسب ها :
کیکاووس یا کیکاووس یا کیوس. در متنهای دینی فرزند کیاَپیوِه است که او فرزند کیقباد است؛ ولی در شاهنامه و در روایتهای بعدی کیکاوس را فرزند کیقباد دانستهاند. او یکی از فرمانروایان نامدار کیانی است. در برخی روایتهای متأخر او را با نمرود یکی دانستهاند. غمنامهٔ رستم و سهراب و داستان سیاوش نیز به دوران پادشاهی کیکاووس تعلق دارد. کیکاووس در داستانهای اسطورهای ایران بیشتر به عنوان مظهر و قدرتی یاد شدهاست که با همهٔ تسلط و شکوه، در برابر جهان، ناچیز و رفتنی است. وی یکصد و شصت سال سلطنت کرد و پس از او کیخسرو به پادشاهی رسید.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 277
برچسب ها :
کیقَباد (کویکَوات) اوستا، اولین شاه از سلسلهٔ کیانیان است. پس از مرگ گرشاسپ آخرین شاه از سلسلهٔ پیشدادیان، با اینکه طوس و گستهم، پسران نوذر، زنده بودند و دودمان فریدون هنوز از میان نرفته بود،[۱] زال پس از مشورت با موبدان و بزرگان ایران، یکی از نوادگان فریدون[۲] به نام کیقباد را که دارای فرّ ایزدی و برازندهٔ تاج و تخت کیان بود به شاهی برگزید. زال رستم را به البرز کوه فرستاد تا کیقباد را یافته به ایران بیاورد. پس از جلوس کیقباد بر تخت ایران، تورانیان که به ایران هجوم آورده بودند هزیمت یافته برگشتند.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 304
برچسب ها :
گَرشاسپ یا گَرشاسب، پسر زَو، از پادشاهان پیشدادی است. او را نباید با گرشاسپ پهلوان و نیای رستم اشتباه کرد. هرچند در شاهنامه به تصحیح دکتر خالقی مطلق ابیات مربوط به گرشاسپ شاه, الحاقی شناخته شده و لذا نام او حذف شده است.[۱] نام گرشاسپ از اوستایی کِرِساسپَ گرفته شده و به معنی «دارندهٔ اسب لاغر» است. محتویات
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 321
برچسب ها :
زَو، زَوتهماسپ، (زاب یا اوزاو بر اساس اوستا)، در شاهنامه فردوسی پسر تهماسب است. پس از آن که افراسیاب، نوذر را کشت؛ زو به شاهی رسید. زو پنج سال پادشاهی کرد و به یاری توس، گستهم با افراسیاب جنگید و پس از خشکسالی در ایران و توران، افراسیاب و زَو صلح را پذیرفتند. زو در ۸۶ سالگی درگذشت. پس از مرگ او، به روایتی گرشاسب به پادشاهی رسید.[۱] اما بر اساس شاهنامه به تصحیح دکتر خالقی مطلق پس از زَوتهماسب سلسله کیانیان شروع شده و کیقباد پادشاه شد.[۲]
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 321
برچسب ها :
نوذر، پسر منوچهر، یکی از شاهان پیشدادی در شاهنامه است. به دلیل بیتدبیری او ایران دچار وضعیت بحرانی شد. پشنگ پادشاه توران پس از اطلاع از مرگ منوچهر پسر خود افراسیاب را به کینخواهی تور به جنگ ایرانیان فرستاد. در جنگی که در پای حصار دهستان درگرفت نوذر گرفتار افراسیاب گشت و کشته شد. نوذر دو پسر به نامهای طوس و گستهم داشت که به تشخیص بزرگان ایران هیچیک لایق پادشاهی نبودند.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 257
برچسب ها :
منوچهر (اوستایی :مَنوش چیترَ، پارسی میانه: منوشچیهر) یکی از پادشاهان پیشدادی است. او از تبار فریدون است و به کینخواهی نیای خویش ایرج، سلم و تور را میکشد. در جنگی که میان منوچهر و افراسیاب درگرفت، منوچهر شکست خورده و در تبرستان گرداگرد راه بر او بسته شد. به ناچار میان ایرانیان و تورانیان آشتی پدیدآمد
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 251
برچسب ها :
فریدون (آفریدون، به پارسی میانه :فریدون، اوستایی: ثْرَئیتَونَ Θraētaona) از برجستهترین چهرههای اسطورهای ایران است. او پسر آبتین و از تبار جمشید است که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شده و او را در کوه دماوند زندانی میکند. سپس خود پادشاه جهان میشود و در شاهنامه فردوسی از پادشاهان پیشدادی بهشمار میآید. فریدون، جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج بخش میکند. ایران را به ایرج میدهد ولی سلم و تور به ایرج رشک برده و ایرج را میکشند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را به منوچهر، نوه ایرج میبخشد.[۲]
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 252
برچسب ها :
ضَحّاک یا اژدهاک (اوستایی: اَژیدهاکه/AŽI DAHĀKA؛ ارمنی: اَدَهَک/Àdahak)[۲] از پادشاهان افسانهای ایران است. نام وی در اوستا به صورت اژیدَهاک آمدهاست و معنای آن «مار اهریمنی» است. در شاهنامه پسر مرداس از تبار اعراب و فرمانروای دشت نیزهوران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت مینشیند. ایرانیان که از ستمهای جمشید، پادشاه ایران، به ستوه آمدهاند، به نزد ضحاک میروند و او را به شاهی برمیگزینند. ابلیس، دستیار ضحاک، دو بوسه بر دوش ضحاک میدهد و دو مار از جای بوسهها بیرون میجهد. پس از این واقعه ابلیس نسخهای تجویز میکند که باید هر روز مغز دو جوان را خوراک مارها سازد تا گزندی به او نرسد.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 252
برچسب ها :
جمشید یکی از پادشاهانِ اساطیری ایرانی است و قدمتی بس کهن دارد. نام او در اوستا و متون پهلوی و متنهای دوران اسلامی آمدهاست. در اسطورههای ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شدهاست. جمشید در شاهنامه، فرزندِ تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام بهخاطرِ خودبینی و غرور فرّه ایزدی (فر به معنی عزت چیزی مثل حمایت مردمی) را از دست میدهد و بهدستِ ضحاک کشته میشود.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 257
برچسب ها :
تهمورث که آن را طهمورث یا تهمورس یا تهمورت نیز نوشتهاند. از مردمان استوره ای ایرانی است. وی از پادشاهان پیشدادی و در شاهنامه پسر هوشنگ است. تهمورث وزیری داشت زیرک بنام شهراسپ (سحرسپ) که رهنمای تهمورث در کشورداری بود. تهمورث با همپرسی و انجام پند و اندرزهای او، هم پادشاهی دادگستر گشت و هم توانست همه دیوان دوران خویش به دام انداخته و در بند نماید. دیوان خط یا همان دبیره(نوشتن و خواندن) را به تهمورس آموختند.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 285
برچسب ها :
هوشنگ (به اوستایی: haošyangha)، (به پهلوی: hōšang) به ماناک کسی که خانه ها و مانگاه های خوب فراهم سازد، یا بخشندهٔ خانههای خوب، است. پاژنام او در اوستا پَرَداتَ (Para-dāta)، به ماناک پیشتاز و پیشرو و بر سر جای گرفتهاست. این پاژنام در پهلوی پشداتَ و پیشداد (Pēš-dād) و در فارسی پیشداد شدهاست.[۱] وی نخستین شاهی بود که اهورامزدا آتش را به وی شناسانید. همچنین نخستین برونگر آهن، نخستین آهنگر و نخستین کرپانیکننده است. بر پایهٔ گفتههای شاهنامه، وی کارکرد برجسته و مهمی در یکجانشینی مردم و گسترش شهرنشینی داشتهاست.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 241
برچسب ها :
کیومرث یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد[۱] در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونهٔ انسان در جهانشناسی اساطیری مزدیسنا و نخستین شاه در شاهنامه است. گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافتهاست.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 266
برچسب ها :